ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی


همچون شمنی شیفته بر صورت فرخار

امروز به اقبال تو، ای میر خراسان


هم نعمت و هم روی نکو دارم و سیار

درواز و دریواز فرو گشت و بر آمد


بیمست که: یک بار فرود آید دیوار

دیوار کهن گشته بپرداز بادیز


یک روز همه پست شود، رنجش بگذار

آن خجش ز گردنش در آویخته گویی


خیکیست پراز باد، درو ریخته از بار

آن کن که درین وقت همی کردی هر سال


خز پوش و به کاشانه رو از صفه و فروار

یاد آری و دانی که: تویی زیرک و نادان


ور یاد نداری تو سگالش کن و یادآر